نسبت میان آزادی و تکلیف در فلسفه سیاسی هگل
thesis
- وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی
- author احمد فرادی
- adviser مصطفی یونسی احمد خالقی
- publication year 1393
abstract
آنچه در این رساله مورد بررسی قرار می گیرد نحوه ای است که طی آن هگل آزادی را طبقِ فلسفه ی خود صورت بندی می کند. ردگیری چگونگی انجامِ این کار توسطِ هگل با تکیه بر دو اثر او یعنی پدیدارشناسی روح و فلسفه ی حق انجام می گیرد. در این رساله چنین می آید که هگل در پدیدارشناسی روح، پس از بررسی اشکالِ مختلف آزادی- به ویژه پس از قسمتِ خودآگاهی- همه ی اشکالِ آزادیِ دوره های مختلف را رد می کند. او ادعا می کند که همه ی آن اشکالِ آزادی که ابتدا از یونان تا امپراطوری روم و بعدها در عصر روشنگری و نیز انقلاب فرانسه متحقق شده منعکس کننده ی آزادی راستین نبوده اند. هگل در پدیدارشناسی روح به همین حد اکتفا می کند. در این رساله سپس بیان می شود که هگل فهمِ خود از آزادی راستین را در فلسفه ی حق پیگیری می-کند؛ و عنوان می شود که او آزادی را برحسب خودتعین بخشی و خودحدگذاری بیان می دارد. در نزد هگل، خودتعین بخشی و خودحدگذاری به معنای عمل بر وفقِ قوانینی است که فرد برای خود وضع می کند. مبنای وضعِ این قوانینِ خودنهاد عقل است. اما عقل ازآنجاکه ذاتیِ روح و از ویژگی هایش کلی بودن است، ازاین رو هگل استدلال می آورد که آزادیِ وضعِ قوانین برای خود بر طبقِ عقل، موجب می شود آن قوانین برای همگان معتبر و الزام آور باشد. زیرا که عقل، کلی و همگانی است. بنابراین آزادی در نزد هگل همانا به معنای توانایی خود در وضعِ قوانینی برای خود است که از عقلِ خویش برگرفته شده است. اما حال که این قوانین برگرفته از ذاتِ واقعی خود فرد –یعنی عقل- است، بنابراین تبعیت از آن ها آزادی راستینِ خود فرد به شمار می آید؛ و ازاین رو فرد تکلیف دارد که با تبعیت از این قوانین، آزادی خود را فعلیت بخشد. پس تکلیفِ تبعیت از این قوانینِ عقل نهاد همانا بالفعلِ شدنِ آزادی است. همچنین این رساله به معنای خود در نزد هگل توجه دارد و شرح می دهد که برای هگل، خود بدون دیگری وجود نتواند یافت. و دیگری جزویی از ذاتیتِ خود به شمار می رود؛ و از اینرو مفهوم دیگری در صورتبندی آزادی توسط هگل پررنگ می شود. این رساله در گام بعدی شرح می دهد که آزادی طبقِ فهم هگل در قالب سه مولفه از آزادی طبق فهمِ کانت - به مثابه ی عالی ترین شکلِ آزادی که فلسفه تا زمان هگل به آن رسیده، می گسلد. امیال، دیگری و عقل. برای هگل عقل-برخلاف کانت-مشتمل بر امیالِ فردی و امری است که در طولِ تاریخ و در بسترِ اجتماع و دوران ها تکامل می یابد و کمال می پذیرد. برای هگل، عقل صرفِ قوانینِ صوری نیست؛ بل شوندی است که با گذر و حرکتِ تاریخ کمال می پذیرد و صورتِ راستین، مطلق و کمال یافته ی خود را می یابد. بنابراین هگل برای تحقق عقل که خود آزادی و سرشتِ روح است، وجود بستر مناسب را ضرور می داند. این رساله در ادامه می پندارد بستری که در طی آن، آزادیِ مبتنی بر عقل تحقق می یابد، یعنی بستری که شکوفایی عقل و مطلق شدن روح است، از نظر هگل در زندگی اخلاقی قابلِ تحقق است. از اینرو فلسفه ی حق زندگیی را به تصویر می کشد که در آن، آزادی و عقل و در یک کلام روح متحقق می شود. زندگی اخلاقی یا فلسفه ی سیاسی هگل پیگیری اراده ای است که با شوند خویش از جنینی ترین وجود تا متکامل ترین شکل ارتقا می یابد و به آزادی راستین در قالب زندگی اخلاقی می رسد. بنابراین ضرورت شکوفایی آزادی راستین- همانگونه که هگل آن را بیان می داشت- نظام و فلسفه ی سیاسی هگل را که در زندگی اخلاقی بیان می شود اقتضا می کند.
similar resources
نسبت میان آگاهی و آزادی در فلسفه هگل
مسئله شناخت و به تبع آن نظریه ی شناخت ، هماره مسئله ای مهم برای اذهان فلسفیِ فیسلوفانی بوده است که بر آن بوده اند تا با مواجهه با جهان واقعیت بیرون فرایند شناسایی و تعامل آن را با ذهن یا سوژه ی اندیشنده دریابند. لذا در فرایند شناخت همواره با دو سوی «واقعیت» موجود و ذهن کنشگرِ آماده برای شناسایی روبه روییم. از این لحاظ ، شناخت واقعیت، نحوه و نوع شناخت آن درنهایت بستگی به درک صریح واقعیت دارد . بنا...
15 صفحه اولفلسفه سیاسی هگل و مدرنیته
فلسفه هگل چهرهای ژانوسی دارد هم فلسفهای متافیزیکی است و هم سکولار. او بهدنبال تئوریزه کردن شرایط زمانه خود است و از اینروست که به مدرنیته و پیامدهای آن توجهی ویژه دارد. مدرنیته از رنسانس آغاز شد و بر شاخصهایی چون خردگرایی، تفکر انتقادی، اندیشه ترقی، افسونزدایی، تفرد، پرهیز از پیشداوری استوار بود. تمرکز این مقاله بر اهمیت و نقش فلسفه سیاسی هگل در مدرنیته است، لذا میکوشد تا جایگاه اندیشه هگل ...
full textفلسفه سیاسی هگل و مدرنیته
فلسفه هگل چهرهای ژانوسی دارد هم فلسفهای متافیزیکی است و هم سکولار. او بهدنبال تئوریزه کردن شرایط زمانه خود است و از اینروست که به مدرنیته و پیامدهای آن توجهی ویژه دارد. مدرنیته از رنسانس آغاز شد و بر شاخصهایی چون خردگرایی، تفکر انتقادی، اندیشه ترقی، افسونزدایی، تفرد، پرهیز از پیشداوری استوار بود. تمرکز این مقاله بر اهمیت و نقش فلسفه سیاسی هگل در مدرنیته است، لذا میکوشد تا جایگاه اندیشه هگل بهعن...
full textنسبت نظریه عدالت راولز با فلسفه حق هگل
جان راولز نظریه عدالت خویش را اساسا در تقابل مستقیم با نظریه فایده گرایی شکل داده است زیرا معتقد است فایده گرایی آماده است تا آزادی و عدالت را برای تامین منفعت و سعادت افراد جامعه قربانی کند. راولز به منظور ارائه نظریه ای که از آفات فایده گرایی و به ویژه فردگرایی افراطی آن بری باشد ضروری می بیند تا راهکارها و مفاهیم اساسی فلسفه حق هگل را از نو مورد بازخوانی قرار دهد زیرا هگل نیز در زمانه خود و ...
full textنسبت نظریه عدالت جان رالز با فلسفه اخلاق کانت و فلسفه حق هگل
پس از کتاب معروف کارل پوپر در زمینه فلسفه سیاسی و در حمایت از آموزههای لیبرال با عنوان «جامعه باز و دشمنانش»، مشهورترین نظریه از جان رالز، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه هاروارد است که در کتابی با عنوان «نظریهای در باب عدالت» در سال 1971 منتشر شد. این کتاب دربرگیرنده مقالات چندی است که نهایتاً به شکل یک کتاب عرضه شده و مخاطبان پرشماری در دانشگاه و مجلات تخصصی، به ویژه در کشورهای انگلیسی زبان یافته...
full textMy Resources
document type: thesis
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی
Keywords
Hosted on Doprax cloud platform doprax.com
copyright © 2015-2023